هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن

تطبیق قواعد فلسفی و عرفانی با آیات و روایات

هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن

تطبیق قواعد فلسفی و عرفانی با آیات و روایات

از آنجایی که برخی شبهات باعث شده بود تا در ذهن بعضی اینطور تداعی شود که مطالب فلسفه و عرفان با نصوص دینی تعارضی دارد بر آن شدم تا به تطبیق امهات آن با آیات و روایات اهل بیت (ع) بپردازم.حدود 10 سال است که به مطالعه کتب نورانی فلسفی و عرفانی که همان شرح انفسی کلام الله مجید و روایات اعتقادی امامان (ع)است مشغولم و این توفیق را داشتم که در نوجوانی قرآن را حفظ کنم والان میتوانم به صراحت بگویم که حرفهای فلاسفه و عرفا تالی تلو نصوص قرآنی و روایی است.

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

تفسیر ((ولم یکن له شریک فی الملک))

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ب.ظ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا(اسراء111)

و لم یکن له شریک فی الملک یعنی برای او هیچ شریکی در ملک و مالکیت نیست.یعنی تمام ماهیاتی که ما در عالم میبینیم اعم از آسمان و زمین ملک طلق آن وجود مقدس میباشد و  هیچ کس در آن به اندازه وزن ذره ای مالکیت ندارد.در سوره سبأ میفرماید:قل ادعوا الذین زعمتم من دون الله لایملکون مثقال ذره فی السماوات ولا فی الرض و ما لهم فیهما من شرک یعنی تمام  کسانی را که به زعم باطل خود برایشان سهمی از وجود  می پندارید فرا خوانید .آنها هیچ مالکیتی حتی به اندازه سنگینی ذره ای در آسمانها و زمین ندارند و هیچ شرکتی هم  در آن دو ندارند.

طبیعی است که خود آنها هم در آسمان و زمین میباشند پس مالک خود نیز نمی باشند.همین که بگوییم آسمان و زمین و یا چیزی در آن دو وجود دارد چون فعل ((دارد))را به کار برده ایم یک نحوه دارایی را برای آن اثبات کرده ایم.وجود  دارد یعنی یک هستی و وجودی ولو اندک برای خود آن ماهیت می باشد در حالی که از دید قرآن هیچ ماهیتی سهمی از وجود نداردو فقط آیه و نشانه ای برای پی بردن به وجودی که آن آیه و نشانه را ظاهر نموده است.در سوره یونس میخوانیم.امن یملک السمع و الابصار یعنی خداوند است که مالک گوش و چشم ماست.یک توضیحی که لازم است این است که ما دو نوع مالکیت داریم یکی اعتباری و دیگری حقیقی .مالکیت خداوند حقیقی است.وقتی میگوید :له ملک السماوات و الارض یعنی حقیقتا آسمان وزمین جدای از او نیستند.معنی آیه این نیست که خودش جدای از آسمان وزمین است و سند آسمان و زمین به نام اوست.این که میشود مالکیت اعتباری.بلکه یعنی آسمان و زمین خارج از او نیست و بینونت و جدایی ندارد بلکه هر یک از اشیاء یک مظهر از مظاهر او ویک شأن از شؤونات اویند.کل یوم هو فی شأن.

اگر برای آسمان و زمین یک وجودی فرض کنیم که در بقای خود و کمالات خود محتاج خدایند ناخواسته گفته ایم که در اصل وجودی که دارند نعوذ بالله محتاج او نیستندو مستقل اند و در محدوده اصل هستی خود واجب الوجودند.از دید آیات قرآن و تفکر عقلانی مخلوقات عین فقر ونیاز هستند نه این که یک ذاتی داشته باشند که آن ذات در بقا و کمالات خود محتاج باشد.بلکه آن ذاتی را هم برایش فرض کرده ایم عین فقر است چون به هر اندازه که اینگونه نباشد آن ذات مستقل از خدا می شود.پس ما سوی الله عین فقر الی الله هستند و این یعنی همان چیزی که در فلسفه با نام ((امکان فقری))و ((اضافه اشراقی)) و در نصوص دینی از آن با عنوان((تجلی))یاد میشود.در زبان و منطق قرآن ماسوی الله فقط حکم آیه و نشانه را برای خداوند دارند و هیچ سهمی از هستی ندارند.

 

  • محمد موحد

نظرات  (۱)

سلام متشکر عالی بود
پاسخ:
سلام
ممنون.در پناه قرآن باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی